بدون عنوان
امشب ساعت 9.5 حاضرت کردم .بعد باباببت اومد دنبالت و دو نفری رفتین دعوتی شام... منم تو این 1.5 ساعت حسابی ریلکس کردم..سفره انداختم جلوی تی وی و شام خوردم و کارتون لوراکس و نگاه کردم ...بعد از مدتها این اولین بزم یک نفره بود که داشتم واسه خودم بعدش وسطای کارتونم بود که شما اومدین ..اومدم استقبالتون و بقلت کردم و یه هالمه بوسیدمت چون دلم خیلی برات تنگ شده بودولی تو یه جورای مغروری نگام نکردی و فقط چشم به کارتون داشتی تازه بوی قورمه سبزی هم میدادی.. الهی فدات بشم یا با مامان قهر کرده بودی یا قیافه میگرفتی برام ....ولی من اینقدر بوسیدمت تا شاکی شدی و گفتی شیشی...دیگه کم کم لباسات و کندم و با بابا بازی کردی تا من کارتونم تموم شد بعدش فهمید...
نویسنده :
مامان و بابا
1:29